مقدمه
سالها پیش، در پایان سال ۱۳۷۸ و در اوج دوران اصلاحات آقای محمد
خاتمی انتخابات مجلس ششم در حال نزدیک شدن بود. سال قبل از آن عوامل و آمران قتلهای
زنجیرهای که ماموران وزارت اطلاعات به رهبری آقای سعید امامی بودند را همه
میشناختند. آقای اکبر گنجی، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و محقق، نقش مهمی در
افشای حقایق پشت پرده آن جنایات داشتند، که البته هزینه آنرا نیز پرداختند. در آن
زمان آقای اکبر هاشمی رفسنجانی هنوز یک شخصیت محافظه کار، اگرچه عملگرا، محسوب
میشد. اکثریت عظیم قتلهای زنجیره ای، که در حقیقت با قتل زنده یاد دکتر کاظم
سامی در ۱۳۶۷ آغاز شد، در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بوقوع پیوسته
بود، که وزیر اطلاعات ایشان آقای علی فلاحیان نقش بزرگی در آنها داشت. سالها
پیش نگارنده خود مقاله بسیار مفصلی به زبان انگلیسی درباره قتلهای زنجیرهای
منتشر کرد که در اینجا میتوان آنرا در اینجا مطالعه کرد.
با نزدیک شدن انتخابات مجلس ششم، دستکم بخشی از اصلاح طلبان که
بشددت با آقای رفسنجانی مخالف بودند، تصمیم داشتند که یا از انتخاب ایشان بعنوان
نماینده مردم تهران جلوگیری کنند، و یا سعی کنند که با افشا گری درباره ایشان رأی
ایشان را در انتخابات بشدت کاهش دهند، که خود شکست بزرگی برای محافظه کاران محسوب
میشد. آقای گنجی دست بکار شد و با نوشتن مقالات متعدد، بخصوص مقاله معروف
"عالیجناب سرخ پوش" به شدت به آقای رفسنجانی و کارنامه ایشان حمله نمود
و از آن انتقاد کرد. آن مقالات انعکاس وسیعی در جامعه آنروز ایران، بخصوص تهران،
داشتند، و با همکاری همه نیروهای طرفدار اصلاح طلبان به اعتبار آقای رفسنجانی
لطمه زیادی وارد شد. نتیجه آن شد که در انتخابات رأی آقای رفسنجانی بسیار کم و
نام ایشان در میان ۳۰ نفر اول، که بعنوان نمایندگان مردم
تهران انتخاب شده بودند، وجود نداشت. بعد از کشمکش زیاد بین شورای نگهبان به رهبری
آیتالله احمد جنّتی، و وزارت کشور آقای خاتمی و معاون سیاسی-امنیتی آن آقای مصطفی
تاجزاده (که نزدیک به هفت سال است که در زندان هستند)، شورای نگهبان با دست بردن
در آرا آقای رفسنجانی را نفر بیستم تهران اعلام کرد. ولی آن افشا گریها و این
حقیقت که آقای رفسنجانی در حقیقت انتخاب نشده بودند ایشان را وادار به انصراف کرد.
آن کوشش آقای گنجی و اصلاح طلبان تجربهای بود ذیقیمت که با
نزدیک شدن انتخابات مجلس خبرگان در ۷ اسفند میتوان از آن بهره جست. هدف این
مقاله بحث درباره این موضوع است.
این
سه "آیتالله"
شورای نگهبان، که مامور نگهداری از قدرت اقتدار گرایان است،
"صلاحیت" ۱۶۱ کاندیدای مجلس خبرگان را تائید کرده
است. به توجه به اینکه مجلس خبرگان دارای ۸۸ عضو میباشد، اگر قرار باشد برای هر
حوزه انتخاباتی فقط دو نفر با هم رقابت کنند، باید دستکم ۱۷۶ کاندیدای "حائز شرایط" وجود
داشته باشد. ولی شورای نگهبان قدرت با استفاده از نظارت استصوابی، که بر خلاف
ادعای آیتالله علی خامنهای، چیزی بجزپایمال کردن حق مردم، و یا حق الناس، نیست،
حتی حاضر نیست این امر بدیهی را قبول کند. اکثریت عظیم کاندیدا ها، و همچنین
نمایندگان کنونی مجلس خبرگان، کهنسال، از لحاظ سیاسی محافظه کار و بدون آشنایی با
دنیای مدرن، و از لحاظ اجتماعی و فرهنگی مرتجع هستند. ولی احتمالا هیچکدام به
اندازه سه نفر زیر در میان آنها نقش ضدّ مردمی و منفی نداشته اند.
احمد جنّتی
تاریخ تولد رسمی آقای جنّتی ۳ اسفند ۱۳۰۵
میباشد، ولی
گفته میشود که ایشان متولد ۱۳۰۰ میباشند. ایشان در روستائی در نزدیکی
اصفهان متولد شدند. در حوزه اصفهان و سپس قوم طلبه بودند، و به تدریج بعنوان یک
روحانی ترقی کردند، و اکنون آیتالله هستند و ظاهراً مجتهد. قبل از انقلاب از
مخالفین شاه بودند که هم سه ماه زندانی شدند، و هم سه سال تبعید. ایشان از سال ۱۳۵۹
یکی از فقهای شورای نگهبان و از سال ۱۳۷۱ دبیر آن میباشند. ایشان همچنین عضو
مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی (نهادی که در قانون اساسی
خود جمهوری اسلامی نیز پیش بینی نشده است)، عضو تعداد زیادی از نهادهای انتصابی، و یکی از چهار امام جمعه
"موقت" تهران هستند.
از چهار پسر ایشان آقای محمد حسین جنّتی از طرفداران سازمان مجاهدین بودند که
به همراه همسر خود خانم فاطمه سروری در خرداد ۱۳۶۱ توسط سپاه کشته شدند. قبل از مرگ
ایشان، آقای جنّتی برای پسر خود آرزوی مرگ نمود، و معروف است که گفته بودند اگر ایشان دستگیر و کشته شوند، ایشان ۴۰ روز روزه شکر خواهند گرفت. پسر دیگر ایشان آقای علی
جنّتی وزیر ارشاد دولت آقای حسن روحانی میباشد. دو پسر دیگر ایشان، آقایان حسن و
محمد جنّتی ظاهراً یکی نجّار و دیگری کارمند دولت میباشد.
کمتر شخصیتی در ایران به اندازه آقای جنّتی مخالف حاکمیت مردم
بر سرنوشت خود بوده است. ایشان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ رسما از آقای احمدینژاد حمایت کرد، و آقایان خاتمی، مهندس میر حسین
موسوی، و رفسنجانی را متهّم کرد که قصد براه انداختن "انقلاب مخملین"
را دارند. سال بعد در یک سخنرانی ایشان ادعا کرد که آمریکا از طریق عربستان سعودی ۱ میلیارد دلار در اختیار رهبران جنبش
سبز قرار داده، و قول داده است که اگر نظام سرنگون شود، ۵۰ میلیارد دلار دیگر نیز خواهد داد. این
موضوع اعتراضات زیادی را بدنبال داشت، ولی آقای جنّتی
هیچگاه "مدرک" خودرا در اختیار مردم قرار نداد. ایشان خواهان اعدام رهبران جنبش سبز و همچنین طرفداران آن میباشد.
از دیگر "شاهکار"های ایشان "حیوان" خواندن پیروان ادیان دیگر در سال ۱۳۸۴ بود. ایشان در سال ۱۳۹۲ کارمندان دولت را "جیره خوار" و دانشجویان خانم مانتو پوش را "خراب" توصیف کرد.
محمد یزدی
آقای یزدی در سال ۱۳۱۰ در اصفهان متولّد شد و در قم در مدرسه فیضیه به تحصیل فقهی پرداخت. ایشان رئیس دادگاه انقلاب اسلامی قم
و رئیس دفتر آیتالله خمینی در آن شهر بودند. ایشان عضو مجلس خبرگان و رئیس کنونی
آن هستند. در بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی در ۱۳۶۸ که ولایت فقیه را به ولایت مطلقه فقیه
تبدیل کرد و اختیارات آنرا بطور وسیعی گسترش داد شرکت کرد. ده سال رئیس قوه قضائیه
بود که کارنامه سیاهی از خود باقی گذاشت، بطوری که جانشین ایشان، آیتالله سید
محمود هاشمی شاهرودی در آغاز ریاست خود گفت "ویرانه قضائی تحویل گرفته ام." او همچنین یکی از شش فقیه
شورای نگهبان است، و دشمنی ایشان با اصلاح طلبان و دیگر نیروهای مردمی کاملا
شناخته شده میباشد. از آقای احمدینژاد در انتخابات ۱۳۸۸ حمایت کرد. سمت دیگر ایشان ریاست جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم میباشد که نقش مهمی در حمله به روحانیون غیر حکومتی داشته
است.
آقای عباس پالیزدار، که از طرفداران آقای احمدینژاد بود، در دو سخنرانی بسیار جنجالی در ۱۳۸۷ در دانشگاههای همدان و شیراز درباره
فساد ۵۰ نفر از سران جمهوری اسلامی سخن گفت، که یکی از آنها آیتالله
یزدی بود. آقای پالیزدار شرح داد که چطور آقای یزدی کارخانه لاستیک
سازی دنا، که
ارزش آن دستکم در آن زمان ۶۰۰ میلیارد تومان بود، را به قیمت ۱۰ میلیارد تومان "خریداری"
کردند، که آنرا هم نپرداختند.